والیبالیست من 🏐✨️

این رمان فقط ۲ یا ۳ تا پارت داره
بریم ادامه :
لنا : ل
جنت: ج
مک: م
ویلیام: و
ج: منو لنا اینجوری باهم آشنا شدیم که توی دانشگاه باهم توی یه رشته بودیم و بعد باهم صمیمی شديم و آمدیم سئول و باهم یک کلینیک دندونپزشکی باز کردیم ما همون موقع که دانشگاه میرفتیم کلاس والیبال میرفتیم و تا الان هم ول نکردیم و الان کاملا حرفه ای هستیم 👌🏐
ل: امروز شنبه بود مثل هر روز از خواب بیدار شدم ولی مثل همیشه جنت خانم خواب بود خبر مرگش بالاخره بیدارش کردم و حاضر شديم و رفتیم شنبه ها خیلی مشتری داشتیم 😭
ج: ساعت ۲ بود و ما ساعت ۴ کلاس داشتیم به لنا گفتم بریم یه چی کوفت کنیم که روده بزرگه داره کوچکه رو میخوره رفتیم رستوران ما دوتامون خوش هيکل بودیم ولی لنا خیلی کم میخورد ما دوتا پیتزا سفارش دادیم لنا نصف پیتزا هم نخورد ولی من هم برای اونو خوردم هم برای خودمو😅
ل: ساعت ۳ بود رفتیم خونه و حاضر شديم جنت مثل همیشه لباس تیم رو گم کرده بود ما قبلا یه باشگاه دیگه بودیم اما از اون باشگاه رفتیم یه باشگاه دیگه و الان جلسه اول هست
ج: چون باشگاه نیمه خصوصی بود فقط ۴ نفر بودیم من...لنا...و دوتا پسر جذاب به نام ویلیام...مک
...?AND